• وبلاگ : قطره و دريا
  • يادداشت : دانش عاشورايي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + صبا 
    زندگي چيز ديگري شده است، تا به نامت رسيده‌ايم حسين!
    عشق سوغاتِ کربلاست اگر مزه‌اش را چشيده‌ايم حسين!

    هر دلي را به دلبري دادند، هر سري را به سَروَري دادند

    ما که هر وقت گفته‌ايم خدا، از خدايت شنيده‌ايم: حسين

    از خدايت شنيده‌ايم که ‌گفت: نقش‌ها ما کشيده‌ايم اما

    «اَحسنُ الخالِقين» از آن روييم که تو را آفريده‌ايم حسين!

    اين عَلَم‌ها و اين علامت‌ها اينچنين بي دليل خم نشدند

    همه‌ي ما شريک غم‌هاي خواهري قد خميده‌ايم حسين!

    زينت شانه‌هاي پيغمبر! تا شنيديم ساعت آخر:

    دل چگونه بريدي از اکبر، دل از عالم بريده‌ايم حسين!

    تن بي دست مانده‌ي سقا ديده‌اي، واي از دلت آقا !

    در عوض ما کنار هر آبي عکس دستي کشيده‌ايم حسين!

    بين شرم نگاه عباس و آن دل نازک شما چه گذشت؟

    از حرم تا حرم نفهميديم ما که هر چه دويده‌ايم حسين!

    روضه‌هاي مدينه مي‌خوانيم اول کربلا و مي‌دانيم

    از دعاهاي مادرت بوده که به اينجا رسيده‌ايم حسين!

    شاعري با نگاه پاييزي به دو چشم بهاري‌اَم خنديد

    چه بگويم که اشک ما از چيست؟ چه بگويم چه ديده‌ايم حسين!

    التماس دعاااا

    پاسخ

    شعرزيباوپر محتويي است خدا قوت تشکر موفق باشيد