مشکل ما چيست؟
(آسيب شناسي فرهنگي)
بزرگترين و محوري ترين مشکل فرھنگي جامعه ما از عالم تا عامي و از پير تا جوان و زن و مرد اينست
که گوھره « نمي دانم » را در ذھن و دل خود از دست داده ايم و ھر کسي در کشور ما خود را يک
نابغه و علامه دھر و عارف کامل مي داند.
که تبليغات رسانه ھا مھمترين نقش را در اين مرض و مصيبت عظيم اجتماعي ايفا کرده اند. اين غرور
ملي که شبانه روز بھر بھانه اي بر سر ما مي بارد مغزھا و وجدانھا و قلوب را ديوانه کرده است
و سئوال کردن را ميرانده و تحقيق و جستجو را منتفي ساخته است.
بعد از تبليغات رسانه ھاي ملي، کامپيوتر و اينترنت از عوامل اين فاجعه مي باشد که باز ھم تبليغات
رسانه ملي در القاء و تشديد آن بسيار مؤثر بوده است ھمانطور که امروزه يک نوجوان در پاي ميز
کامپيوتر احساس خدائي دارد در حاليکه اکثراً يک بيمار رواني است و بزودي سر از بيمارستان،
تيمارستان يا زندان در مي آورد البته اگر به عضويت شوراي شھر در نيايد و يا مدير کل اداره و
کانديداي مجلس و وزارت نشود.
اين خودستائي ملي که جديداً از رسانه ھاي ما غوغا ميکند عواقب مرگبارش تا ھم اکنون پيدا شده
است . يک دوره اي بر زبان آوردن واژه ملت و مليت و ايرانيت يک جرم سياسي محسوب مي شود و
حالا جايزه ھم دارد. اين ناسيوناليزم نيھيليستي ما را به کجا ميبرد؟ خودستائي ملي از نتايج پوچي
و بي ھويتي در يک جامعه است.
از کتاب " دايره المعارف عرفاني " استاد علي اکبر خانجاني جلد اول ص 110