قصه آدم قصه ای کهن است که با خود آدم تولد یافته آدم برترین خلقت در برترین مکان با حوا زندگی بهشتی را آغاز  وخدا میداند چه روزگار خوشی راسپری نموده

وناگاه یک درنگ یک وسوسه همه خوشی هارااز او گرفته است.

وآدم برای دفع شر شیطان از خود راه ندامت را برگزید

وطعم جدایی از حوا وبهشت را با تمام وجود چشید

تا به آب توبه تطهیر شد

اجازه زندگی در زمین را پیدانمود وبه حوا رسید

وبا هم در مقابل سختی ها ایستاده تا بیاموزند وکسب معرفت کنند وچندی نگذشته که داغدارهابیل فرزند دلبندش شد ودردناکتر این که قابیل او رابه قتل رسانده بود

وچه روزهای تلخ ودردناکی را آدم وحوا طی نمودند

ومشقت های جانگزایی را به تجربه دیدند

وشیطان رجیم باز هم تلاش کرد

ولشکر خود را برای قسمی که خورده بود بسیج نمود

تا همه را به دره سقوط سوق بدهد

وخدا فرمود تو نمی توانی مخلصان را از راه من برگردانی

وشیطان  بارها وبرضعف خود پی برد

وآدم هنوز نادم بود از وقتی لباسهای بهشتی از تنش فرو ریخت وآدم شرمگین شد

وهم اکنون توای آدم تونیز همان مسیرا را به نحوی طی میکنی

گمان نکن که تو مصون هستی

تواراده محکمی نداری

وآنقدر لشکرشیطان شیپور جنگ با تورا می نوازد

که گوش تورا کر وچشم تورا بروی حقیقت به بندد

وتو ای انسان چقدر احساس عجز میکنی

با یک نگاه حرام فرو میریزی ودیوار مقاومت تو تخریب میگردد

وغبار آن فضارا پر می کند

توامروز با عریان شدن .فساد .جنگ خونریزی تجاوز غارت ابصار زندگیت را بدست لشکر شیطان داده ای

وآدم امروز هم برای تونگران است

توپاره تن اوهستی

وشیطان غریبه است ونخستین دشمن تو وتوچقدر نادانی 

                                                        مدیر وبلاگ شیدای اصهانی