سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

افتخار خادمی وخدمت کردن در خیریه بنام ایشان را داریم سالهاست که قلبمان را به محبت ایشان گرم ودستمان را برای گره

گشایی خلق وقف نموده ایم

با هر گره ای که گشودیم مشکلات خودمان برطرف گردیدهرکس هر نذری کرد به حاجت رسید وعجیب که مشکلات گره خورده

وچند ساله کسانی که سالها از ایران رفته اند با نذر برای ایشان حل گردید خانمی آمد گفت دخترم سالهاست خارج کشور است

خواب دیده در جایی جلسه دعا هست ودختر کوچولو که به اون میگن اورقیه دختر امام حسین است باشنیدن این نام به گریه

میافتد ازخواب بیدارمیشود زنگ میزند مامان من میخوام نذری برای سه ساله امام حسین بدم چکار کنم واون میگه در محل ما

  خیریه ای به این نام هست این خانم میگفت دخترم بیماری داشت بعد ازاین خواب خوب شده اومدم نذزش را بدم

خود من بارها دیده ام از جایی بیگمان چه پیش آمده است هیچکس از در خانه اهل بیت بی پاسخ نمیرود حال کسی که بخود

اجازه میدهد به هتک حرمت ببیند چه خواهد دیدالسلام علیک یارقیه یا بنت الحسین

                                                                                                       مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی


[ شنبه 90/8/21 ] [ 10:17 عصر ] [ صدیقه اژه ای ] [ نظرات () ]

چه کسی راز قصه ها را میداند. قصه ها زاییده ذهن بشری است افرادی که قصه میسازند از ذهنیت واستعداد بالایی برخوردار هستند

سرگذشت آداب ورفتاروشیوه زندگی در قصه اقوام وملل بی تاثیر نیست.قصه ها بیان فراز ونشیبهای زندگی هستند شکست ها

وپیروزی هاانسان بدون تجربه وشکست نمیتواندبه  مسیر روش برسد وگام بردارد یکنواختی باعث کسل شدن انسان

میگرددقصه ها ذهن انسان را بخود مشغول ولحظات آن را پر میکنند برخی قصه ها مثل قصه های قرآن کریم واقعی وبرخی تخیلی

وشیرین هستندقصه ها انسان ساز هستند من قصه های دوران کودکیم را بیاد دارم وآن را برای بچه ها تعریف میکنمlدر زمانهای گذشته بچه ها بیشتر قصه جن وپری ودیو فرشته جادوگر می شنیدند ودلشان پر از ترس میشد در سالهای اخیر قصه

ها اجتماعی وانسانی شده اند وقصه نویسان جوان قلم بدست شده اند قصه ها برخی جهانی شده اند وهمه بچه های دنیا

آن را میخوانندقصه های دوران دفاع مقدس قصه زندگی مردان بزرگ وانسانهای ارزشمند قصه وداستانهای شیرین امامان قصه های

هندی اروپایی سرخپوست وداستان قصه آوارگان گرسنگان سیاهان قصه جادوگران وخون آشام  ودختران فراری وهزاران قصه

امروزی که پر از درد ورنج انسان است به نظر میرسد در گذشته قصه ها براساس خرد ورزی وزیرکی وپارسایی نوشته وگفته

میشد ولی امروز بچه های مادر مرده خانواده های از هم گسیخته که بیانگر رفتار انسانهای این نسل است

                                                                                                مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی


[ شنبه 90/8/21 ] [ 9:22 عصر ] [ صدیقه اژه ای ] [ نظرات () ]

هیچکس محبت صادقانه ی تورا درک نمیکند.توکیستی از کجایی جنس روح تو با همه فرق دارد نگاه توبه عالم با همه فرق دارد

همه را دوست داری محبت میکنی ولی هیچکس قدر تورا ندارد

                                                                                                                 مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی


[ شنبه 90/8/21 ] [ 6:44 عصر ] [ صدیقه اژه ای ] [ نظرات () ]

ریاست اوقاف امورخیریه شهرستان اصفهان حاج آقا صادقی سلام علیکم ورحمت الله وبرکاته خدارا شاکرم که به من وشما توفیق

خدمت به خلق داده شده که از این بالاتر چیزی نیست حاج آقای محترم شما که خود جریان زمین الحاق به مسجدالمهدی را

میدانید ومیدانید چندین بار به خدمت رسیدم برای جلب  همکاری هیات امنائ وبسیج مسجدالمهدی وقرارشد مصوبه تنظیم

گردد بادوشرط ما.یکی تهی مکان موقت برای خیریه دیگر مشخص نمودن سهم خیریه در زمین الحاقی تادفتر  دفتر را تحویل دهیم ولی هیات امنائ همکاری نکردند ومن عازم عتبات بودم که شما بافشار هیات امنائ حکم تخلیه صادر کردید من پیش حاج آقا اژدری سرپرست اوقاف هم رفتم گفتند بمانید تا زمینتان را بدهندبا

سه شاهد عینی دایم با شما در تماس بودم وپی گیر پیش سردار بخشی هم رفتم وشهردارناحیه شش هم با شما تماس

گرفت که دست نگه دارید وآقای نقد علی معاون محترم حاج آقا اژدری هم باشما صحبت کرد ولی شما متاسفانه اهمیتی ندادید

وبه من گفتید اگر جلوتوسعه مسجد را بگیرم در روزنامه ها مینویسند ومن گفتم خدارا در نظر بگیرید این خیریه زمینی راگرفته به

مسجدالحاق کرده آیا نباید این را در نظر بگیرید وشما گفتید محرم نزدیک است میخواهند روضه سینه زنی کنند شما مانع هستید

وفهمیدم این همان وارونه فهمیدن دین است که غم کوچکی نیست وحالا با این کارتان کودکان بی پناه بیماران تهیدست با هزینه

بالای دارو زنان بد سرپرست دهها سرطانی وبد بخت را سر گردان کردید خوشا بر پستی که داشتید وفرصتی امتحانی که

سرانجامتان این شد حالابرویداسمتان را خوب بنویسند حتی احترامی به نام مبارک حضرت رقیه سلامالله نگذاشتند ونه تنها

شبانه حکم اجرا بلکه بدون دستور کتبی گاوصندوق را نیز با کردند خوشا براحوال همه شما چه باب الفتحی کردید با چه کسی

منکه کاره ای نیستم خادم این کودک گره گشا هستم وعاشق سیره عملی اهل البیت خدمات شایسته این انجمن برکسی پوشیده نیست چرا ؟ارج ننهادید چرا به جای تلاش برای حفظ وحدت وبیدار کردن هیات امنا وآگاه سازی انان تیشه بریشه سازمان مردم نهاد زدید

                                                                                                     مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی


[ جمعه 90/8/20 ] [ 9:28 عصر ] [ صدیقه اژه ای ] [ نظرات () ]

به اوگفتم توجوانی از خدا بترس پیرا کهنه کار تورا جلوانداخته اندتا نام تورا بد ونفرین بینوایان را نثا رتوکنند اما دماغش پر باد من

معاون شهرداریهستم هیات امنائ هستمآنان مرا مامور این حکم کردهاند همان تکرار مامور معذور وحالا وآن روز چه اهانتها شنید

 محروان نفرین میکردند واین بی حیا از نام مبارک حضرت رقیه هم شرم نکردوخدمات 11سال را نادیده گرفت خدمات چند صدنفر

وهزاران وحالا خدای این خیریه بزرگتر از ان است وشاهد وناظر اعمال ودریغ که غفلت از خدا چه خواهد کردباشد که سزای

خویش راببیند وایکاش بازهم بیدار شود ودست از جهالت بردارد وگرنه اوهم برای خود لکه ننگی خریده است

                                                                                                                  مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی


[ جمعه 90/8/20 ] [ 9:1 عصر ] [ صدیقه اژه ای ] [ نظرات () ]

برای چندمین بار است که مورد تهاجم قرارگرفته ایم بخاطر خدمت رسانی صادقانهبه محرومان در دولت خدمت گذلر از فردا با

هردرجه هوایی که باشد مقاوم تر میایستم وبه خدمتم ادامه میدهم بگذار این بار در زیر آسمان بدون سقف ودر روی چمنهای

پارک به کارم ادامه بدهم من درساختمان دفتر نبای محصور بمانم انان میخواهند مانع خدمات وفعالیتهای من شوند اما من به یاری

خدا خواهم ایستاد وهم به مشاوره ومشکل گشایی تا اذان ظهر تداوم خواهم بخشید در زیر آسمان خدا تدریس مفاهیم قران به

شاگردانم را خواهم داشت وروز انجمن شعر نیز وجلسات دیگر اینجا تنها پارکی خواهد شد که خیریه کلاس قران ومشاوره

وانجمن شعروادب است در مسجد بودم نتوانستند این همه فعالیت را هضم کنند حسادت ورزیدند آمدم بیرونبازهم حسد ورزیدند

وفردا در پارک خدا با من است واز اویاری میطلبم من عاشق را امامان معصومین هستم یک زن مسلمانم پیروقرآنم سربلندی ایران

اسلام عزیز آرزوی من است من با حجابم همه ای فعالیتها را انجام میدهم دوستان پاک دلی دارم

دل بروضه نماز آهسته بوربیا وافاده ها تبق تبق بسته اند گمان میکنند مسلمانی یعنی من با روضه بد نیستم من با کاراشتباه

وعوضی فهمیدن مخالف هستم زمین خیریه خوردن قلدر ی کردن خودرا به امام  ومسجد بستن مخالفم وقتی میبینم باطل جای

حق را گرفته ناراحت میشوم  من فردا زنده تر پاینده تر برای خدمت رسانی جهت خشنودی خدای یکتا وقادر متعال کمر همت

برمیبندم بگذار با ویران کردن اموال مکان بستن راه خیر خودشان راجهنمی کنند چرا ؟من غصه کسانی را بخورم که نمیفهمند

                                                                                                        مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی


[ جمعه 90/8/20 ] [ 8:51 عصر ] [ صدیقه اژه ای ] [ نظرات () ]

از دست هیئت امنائ وبسیج مسجد شکایت دارم انان نه تنها عامل وحدت وتعامل نیستند بلکه مانع امور خیر نیز شدهاند وبدتر

این که زمینی را که خیریه گرفته تصاحب کرده اندوبدتر سرعناد ودشمنی آشکار واذیت برداشته ونه تنها حکم تخلیه را به مدت

وفرصت یکماه گرفتهانی واموال خیریه را ضبط نموده بدون حکم قاضی در گاوصندوق را باز کرده ومدارک اسنا وکامپیوتر آن را به

خانه شخصی بردهاند وبا این کار صدها نفر مردم محروم را سرگردان بی پناه نموده ومانع خدمت رسانی شده امید آن داریم که

این رسوایی آشکار وظلم مضاعف را هرچه زودتر دامنگیرشان شودوچه جای تاسف است در نظام اسلامی چنین افرادی بی وخدا

نشناس پیدا شوند نکته قابل توجه این از آنان خواستیم قسمتی از زمینی را از خودخیریه است در اختیارش بگذارند وآنان چنین

نکردند وناجوانمردانهبا این موضوع برخورد کردند

                                                                                                                    مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی


[ جمعه 90/8/20 ] [ 8:32 عصر ] [ صدیقه اژه ای ] [ نظرات () ]

الهه کانادا زندگی میکنه از همه مواهب بحمدالله برخورداره اما یک چیزی که بالاترین ارزش هست روحیه وطرز تفکر زیبای اون هست اون میگه هر

وقت نماز میخونم برای سیاهان آفریقاومردم فقیر دنیا دعا میکنم اون میگه وقتی بزرگ شدم برای گرسنگان بیماران کسانی که تحت ستم وظلم

هستند تلاش میکنم تا کمکشان کنم حتم دارم خدای مهربون به من کمک خواهد کرداون یک صندوق خیریه را با همکاری

همکلاسیهاش براه انداخته وخودش اونها هرروز توی اون پول میریزند یک وبلاگ هم برای جمع آوری کمک درست کرده وآدرس مراکزی را که نیاز

به کمک دارند گرفته اون میگه من همیشه از خدا میخوام آدمها با هم جنگ ودعوا نداشته باشندبهمدیگر کمک کنندحسادت نورزند به هم دروغ

نگن حق هم را از بین نبرند به حق خودشون قانع باشندزور گویی نکنند همه چیز را یک عده برای خودشون نخواهندبا احساسات دیگران بازی

نکنند اشتباهات همدیگر را ببخشند.با هم راحت حرف بزنند قهر نکنند سر هم داد نکشنداما این چیزها وخیلی از خوبیهای دیگرا نمیدانم چرا

بخاطر نمی آورند همیشه دنبال بهانه میگردندتا از هم انتقاد کنند انتقام بگیرند ودنیای به این قشنگی را خراب کنند میگه چرا؟برخی از مردم

دوست دارند  مکانهایی را که مال اونها نیست اشغال کنندوزور بگن وبترسونند صاحب اون مکانها رااون میگه وقتی بزرگ شدم میرم سازمان

ملل تا بتونم به همه مردم بی دفاع خدمت کنم یادم میاد چند سال پیش که اومده بود ایران رفتیم زیارت امام رضا علیه السلام دیدم این دختر

هفت ساله داره با امام رضا ع چیزی میگه وقتی برگشتیم فردای آنروز ازش پرسیدم چی گفتی به امام گفت این یک رازه یکی شومیگم

دعاکردم دنیایی بدون جنگ وخونریزی داشته باشیم  اون میگه من نمیفهمم چطور دلشون میاد با بمب موشک موادشیمیایی اسلحه گرم

وسرد آدم وزن بچه بکشندمگر اینها عقل وشعور وعاطفه وانسانیت ندارند.حقیقت این که این نگاه وروحیه زیبا قابل تقدیر وتحسین است

آنهم دربحران نوجوانی ودر شهر فرنگ نه در ایران اسلامی   

      الهه جان درود صمیمانه مرا پذیرا باش                     اثر مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی


[ سه شنبه 90/8/17 ] [ 8:35 عصر ] [ صدیقه اژه ای ] [ نظرات () ]

توی کوچه ما درخت توت بزرگی هست که هرسال با توت های شیرینش مردم محله بخصوص بچه ا را دور هم جمع میکرد وهر بچه ای برای بالا رفتن

اون شرط می بست بچه ای که بالای درخت میره شاخه های تنومند اون را تکان میده تا تا بریزه توی شمد. همسایه هم به این بهانه از هم

دیگر حال واحوال میپرسند وحاجی مغازه دار محله هم هم فروش بیشتری پیدا میکند  وهم دست بکار میشه سماور دم مغازه را روشن کنه یک چای تازه دم به همه بده این درخت توت توی محله برای خودش کسی هست پیر زنها

ومردها داستانها یی در باره اون شنیده وبرای ما میگن .یک زن شوهر فقیری توی محله زندگی میکردند که بی بچه بودند کار مرد

کارگری بود زن این مرد هم نابینا مرد صبح هامیرفت کارگری وعصر خسته برمیگشت برخی هم میگفتند اینها بچه دار شدند ولی بچه هاشون

مردن دریکی از روزها که مرد میره کارگری وقتی برمیگرده بایک نهال توت میاد خونه سر راهش این نهال را کنار جوی کوچه میکاره حالا سالهاست

که اونها از دنیا رفتند تنها چیزی که از اونها مونده همین درخت توت هست که باعث نزدیک شدن همسایه وشادی بچه ها شده نا گفته نمونه

اونقدر این درخت برکت داره که پیرزنهای محل ازش توت خشک درست به بچه هاشون هدیه میدن هرسال قبل از ببار نشستن این درخت

زنهای محله جمع میشن کنار درخت یک آش رشته نذری با کمک هم میپزند سایه این درخت در روزهای گرم تابستان پناهگاه بچه های محل

است هر وقت از آنجا ردمیشی یکی دونفر دارند زیرسایه با هم حرف میزنند این طور شنیدم که زن نابینا از وقتی بچهاش مردن خیلی غمگین

شده بود ومیگفت وقتی من مردم هیچکس مرا یاد نمیکنه مرد میگفته غصه نخور بسپار دست خدا وحالا راستی راستی این درخت باقیات

صالحاتی برای اونهاست برخی پیشنهاد دادن از نمونه همین درخت چند نهال دیگر بکارند

پیشنهاد خوبی هست یادم رفت بگم گنجشکها هم روی این درخت جشن میگیرند وآواز میخونند

راستی چه کار قشنگیه پارسال یکی از بچه های زرنگ بطور آزمایشی لار ابریشم را از برگهای این درخت غذا میداد

چند وقت پیش که یک شاخه اون خشک شده بود همسایه ها نگران شدند ولی خداراشکر مهم نبود این درخت داره سیکل خودش را طی میکنه

به امید بهاران دیگر                                                                                               مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی


[ دوشنبه 90/8/16 ] [ 8:11 صبح ] [ صدیقه اژه ای ] [ نظرات () ]

وقتی حرفی برای گفتن نداری .چکار میکنی  چگونه خودت را ازین وضعیت نجات میدی طرف حرفی نداشت دایم سلام میکرد ودیگری رفته بود

منبر میگفت برای فلانی و...صلوات شاید اسم بیست وهفت نفر را آورد تا مردم صلوات بفرستند

شاید خودت هم حرفی برای گفتن نداشته باشی یا کسانی را دیدی که حرفی برای گفتن ندارندوتو هزار تا حرف داری ولی نمیتونی بزنی چون

اونهایی که حرفی برای گفتن ندارندگوش شنوایی برای شنیدن ندارند. یکی میگفت اینهایی که پرخاشگر هستند یا قهرو حرفی برای گفتن

ندارند اما راستش چقدر هستند کسانی که هزار تا حرف بی پایه واساس میزنند وسر همه را درد می آورند

وهستند کسانی که فقط دنبال مسخره کردن مردم هستندمن همه این ها را به چشم خود دیدم وراستش از هیچ کدام خوشم نیامد

چرا کسی که حرف بیخود میزنه وقت مردم را ضایع میکند وکسی که سربلاک خود داره وحرفی نداره باعث دلتنگی میشه

درسفری که بودم همسفری با من هم اطاق شد که انگار با خودش قهر بود مثل این که چشمش مرا نمیدید وقتی سر میز ناهار می امد

غذاش را میخورد ومیرفت.سعی کردم رویش کار کنم بی نتیجه بود گاهی وقتی مشاجره یا اختلافی پیش میاد ومیخواهند دو طرف را آشتی

بدن یکی از اونها میگه حرفی برای گفتن ندارم یعنی همه پلهای پشت سرم را خراب کردم اما چکار کنیم که حرفی برای گفتن داشته باشیم

اگر مایل بودی راهنمایی کن.

                                                                                                                     مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی


[ یکشنبه 90/8/15 ] [ 10:57 عصر ] [ صدیقه اژه ای ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 288
بازدید دیروز: 413
کل بازدیدها: 1131767
دانلود فایل با لینک مستقیم