سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

حقیقت از مسیری که در طول حیات پشت سر گذاشته که مسیر،پر از سختی 

رنجها بوده نمی خواهم دوباره آن را مرور کنم ،حتی برای لحظه ای بیاد بیاورم

از حسادت ،تنگ نظری ،بخل ، خود خواهی ،و...راستش حال دلم بد می شود .قرار این  است که بسیاری را باید درس عبرت کنم وپیام آن را مورد توجه وبر رسی قرلر بدهم وراحت عبور کنم.،حقیقت اینکه دببخشم نادیده بگیرم .

شاید اینگوه سر بسته سخن گفتن خواننده را در ابهام بگذارد ،کنجکاو باشد وبخواهد ورود کند به مسیری کطیدنموده ام درست است همه ما سختی ها ورنجهای خودمان را داریم کم یازیاد مهم این است که چگونه از آن عبور کنیم ،

بسیاری از مردم رادیدم که نا دانسته ودانسته راه را بخوبی طی ننموده وسرانجام یاس اور تلخی را برای خود رقم زدند.نکته اینکه تقدیر نهایی همه عالمیان دست خداست وسناهای الهی تغییری نمی کند .مهم نوع پذیرش وکردار عکس العمل ماست که سبب باز خورد می گردد .

 خانواده هایی که هر کدام در این سختی ها خود را باختند ،دچار گرفتاریهای 

بد تری شدند .درسی که من از این ها گرفتم .باید هر روز خودرا یروزرسانی کنیم حریم خود ودیگرا ن بشناسیم میزان تحمل صبر همرا ه با خرد وتوانایی راتقویت کنیم . مهارت های اساسی زندگی بیاموزیم . من همراه بااموختن مطالعه وشناخت سیره اخلاق اهل بیت  شیوه زندگی آنان خودم را شارژ می کردم ،شناخت سیره آنان میزان تحمل مرادبالا می برد .

حقیقت در تمام عمر من شاگرد وطلبه بودم وهستم ومربی حی حاضر من امام خمینی وبعد از آن رهبر فرزانه ،بودند وهستند .امام دائم می فرمود خدا مردم اسلام ومن روی خدا ازبچگی تامل تدبر داشتم ومی خواستم باقلبم وهستیم آن را باور کنم .اینکار ساده ای نبود .چگونه به این باور برسم چشم دل من از انقلاب اسلامی ایران آرام ارام بروی ایمان اعتقاد درست باز شد 

سالها مرارت تزکیه . در این باره داشتم .تجربه های هم آموخته بودم  .تا روزی که دنبال گمگشته ای حیران بودم .از خدا یاری خواستم تا چشم دلم را به معرفت خویش باز ونورانی گرداند .سالها بود بغضی در گلویم بود گاهی در خلوت اشک می ریختم باخود حرف می زدم. من کیستم ؟.چه باید انجام بدهم ؟

چگونه؟تا اینکه کتاب انسان روح است نه جسد را از کتابخانه دانشگاه گرفتم سرگرم مطالعه شدم  جسم وروح به مطالعاتم ادامه دادم برایم بسیار راهءشا بود وکتاب منطق طیر عطار ،مثنوی ،شمس مولانا .روح گرسنه به دانستن مگر مرا آرام می گداشت . جالب اینکه شبی از شبها معنا وتفسیر قرآن را می خواندم که این آیه بدنم را لرزاند (نحن اقرب من حبل التین ) ما از رگ گردن به شما نزدیکتریم همانجا  سر برسجده نهادم های های گریستم .اما هنوز کافی نبود.گره های ذهنی وروحی شیطنت نفس واطرافیان مردمی که جز خوردن خوابیدن 

امور روزمره  نمی اندیشند . دنبال خواسته های نفسانی خود می دوند 

جامعه بعد از انقلاب همه چیز رابهم ریخته بود .عده ای  پا در رکاب برای احیای فرهنگ اسلامی بودند مرحوم دکتررشریعتی حقیقتا در بیدلری اذهان با آن سخنرانی های آتشینش  در حسینه ارشاد نقش داشت شهید مطهری . دستغیب 

دکتر بهشتی ،باهنر ،ایت ال طالقانی تریبون نماز جمعه مردم ابتدای انقلاب عاشقانه پای کار آمدند از بی سواد باسواد شهری وروستایی روزهای پر از خاطره وچالش بود ،همه در حال بیدار شدن از خواب زمستانی نظام سلطه 

ونوکر اجنبی رضا شاهی بودند اخبار همه ما در لحظه زندگی می کردیم 

اما با عزم  راسخ اما در خانواده ها هنوز بودند کسانی که خود رابه خواب زده 

بودند باورشان نمی شد که امام خمینی بادست خالی ریشه رژیم سفاک پهلوی 

با کمک آزادگان سلحشوران ایرانی براندازد انروزها سرودهای انقلابی حماسی واقعا جان افرین بود .اما گفتیم در هرخانه مادر ،فرزند زن وشوهربگو مگوهای سیاسی بود  .نگاهها متفاوت شده بود .تادیادم نرفتهاگر از من بپرسید بهترین شیرین ترین  خاطره توچیست می گویم امدن امام به ایران  گویا جانی تازه برکالبد منجمد جامعه امده بود سخنرانی ایشان در بهشت زهرا شوق میلیونها ایرانی را برانگیخته بود  . چشم دلم بروی حقیقتی بزرگ باز شد .امام می فرمود ما هرچه داریم از خداست ما ازخود چیزی نداریم ومن این راباتمام وجود 

ومن در قطعه ای ادبی نوشتم .امام خورشیدی بود . که تابش نورش دلهای آزادگان سلحشوران را گرم نمود  . وایران را ازیوق ستمشاهی قلدران جهان نجات داد .

صدیقه اژه ای   د مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی 

 

 

 


[ چهارشنبه 102/1/30 ] [ 10:35 صبح ] [ صدیقه اژه ای ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 228
بازدید دیروز: 295
کل بازدیدها: 1150516
دانلود فایل با لینک مستقیم