در کتاب راهنمای زندگان با کاروان متنوع بشری آشنا می شوید ،

امید آنکه مولف بتواند احساس وظیفه ای را که بر خود فرض 

نموده بخوبی به انجام برساند ،

مولف با یک سئوال نوشتن کتاب را آغاز می کند ،

راستی اگر به شما بگویند کتاب راهنمای زندگان چه چیزی 

از ذهنتان عبور می کند ،آن را یاداشت کنید ،ایمیل کنید 

ارجاع نمایید 

امروز دوشنبه3/  10 /  86  

صبح زود برای فریضه نماز بیدار شدم بعد از انجام آن 

در پیشگاه پروردگار عالم سجده شکر بجای آوردم 

22 روز است که همسرم در استراحت مطلق است ومن باید

از او مراقبت کنم  کارهای او را انجام دادم ،

کارهای روتین خانه  نظافت  بهداشت تهیه ناهار هم انجام 

شد . که زمزمه ای از عمق جانم برخاست

صدای بسیار ظریفی طنین افکن ،راهنمای زندگان اول باورش

نکردم ،ولی با تکرار کم کم تمام وجودم را حرارت دلچسبی فرا

گرفت ،ناخود آگاه رفتم سراغ دفتر چه یاداشتم ،روی تخت خواب

دراز  کشیدم در فکر فرو رفتم راهنمای زندگان  چه چیزی چه کسی 

وکجا خوب مگر غیر ازاین است که همه جامعه بشری زنده است

حرکت کار وتلاش دارد این همه پیشرفت ترقی نتیجه تلاش اوست 

این صدا چه می گوید،راهنمای زندگان  خوب هرکسی خود میداند 

دنبال بر آوردن نیازهای خود وجامعه وخانواده  برود 

چه لزومی داردهمه عقل دارند می فهمند باز این صدا درگوش جانم

طنین افکن شد راهنمای زندگان ،سرتا پا گوش شدم اندیشیدم خدای 

من ماشین حیات رو به حرکت است راه را میداند هرکس براساس 

فرهنگ باور ذائقه سلیقه خود آزاد است انتخاب می کند،

صدیقه اژه ای    مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی

 من عاشق  ودیوانه ام      دردی کش میخانه ام 

عمریست  پابند    توام      از خویشتن  بیگانه ام 

تو با منی    من با توام     شمعی تو من پروانه ام 

ازجام هستی جرعه ای     نوشیده ام     ویرانه ام    

در بسته ام روی  خودی          با غیر هم بیگانه ام

ای عشق بنگر حال  من         مست  رخ جانانه  ام 

دریاب    یکدم  تو مرا          بنگر دل     ویرانه  ام 

صدیقه اژه ای       مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی 

جهان در حال بهبودی است ،عفونتهای آن سر ،وا گرده

وبا آواز میخواند نوای روز بهروزی

جهان جسم است وما سلول های آن 

صدیقه اژه ای 

                                         مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی 

قدر خود را بدان تو ای بانو 

  گل    باغ  حیات   انسانی 

مامن انس ومهر وعاطفه ای 

  خانه هاازتو شد ،چراغانی 

قلب وکانون خانواده تویی 

  قدرخود دان جمال یزدانی

درحیاکوش علم ،دانش ،دین

باغ   گل    پرور      کلستانی  

دور    باد خارها   ز، دامن تو

تو    شکوه   آفرین    دورانی 

روح   دریایی   تو  پر گوهر 

گوهر عهد و  دور    پیمانی 

گفته شیدا     برای تو  بانو 

عزلی تا که قدر  خود  دانی

صدیقه اژه ای   

  مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی

14 دیماه  1400

ای چشمهای من که راه مرا روشن می کنید فرازو نشیبها را 

بهمن نشان می دهید تا راه خویش را با آگاهی انتخاب کنم ،

از یدیها دوری بجویم وگوش جان به ندای وجدان خویش

بسپارم تا مبادا دچار وسوسه های تفس وشیطان بیرونی 

بشوم.چشمهای من مرا ببخشید که بارها وبارها اسباب زحمت 

وخستگی مفرط را به شما تحمیل کردم ،ای چشمهای عزیز

چراغهای فروزانی که دل وجانم را روشن می کنید ،

از شما ممنونم ،شما سبب فیض رساندن به من هستید 

اشکهای جاری از شوق ونیایش شما مرا بوجد می آورد

همچون ابر بهاری دل وجانم را مترنم می سازید ،

ازشما ممنونم ،کویر جانم از بارش رحمت شما به گلستانی 

پر شکوفه مبدل می گردد،ای چشمهای عزیزی  که کبوترانه

به طواف وکعبه مقام ابراهیم رفتید وبوسه برحجر الاسود

ضریح امامان معصوم را زیارت نمودید برای مظلومیت 

اهل بیت  ع وحسینیان زمان رنج واندوه محرومان اشک

می بارید  ،برچهره والدین، همسر وفرزندان دوستان 

مهربانانه نگاه می کنید ،از بدیها وزشتی ها ستمها دوری 

می جویید از شما ممنونم  

از شما ممتونم  ،

18 /12 /   91 

صدیقه اژه ای        وبلاگ شیدای اصفهانی