http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com | ||
دوران کودکی من با شادی وغم عجین شده بود ،بازیهای بچه گانه تنها دلخوشی من بود ، بازیهای آنروز تاب بازی والیبال وسطی گرگی قایم موشک بازی ترتری بازی پل وچفته فوتبال ،این بازی ها با بچه های فامیل همسایه همسال انجام میدداریم وقتی همه بچه ها دختر بودند عروسک بازی غدا پختن پینیک بردندعروسکها بود گاهی عروسکی مریض می شد یکی از بچه هاخانم دکترمی شد بچه داری نطافت خانه تعلیم تربیت به عروسکها واقعا باعث رشد دختر بچه ها می شد مراقبت از فرزند .بازی با پسران ورزشی بود بازی هایدمختلط قایم موشک پلیس بازی بازی دیگر روضه خوانی بوددسته راه انداختن تاتر هم داشتیم چه روزهای زیبایی قصه گویی هم یکی از بازی بچه های انروز بودقصه های جن وپری واقعا ترسناک بودند گاهی گل بازی می کردیموبا خا خشت درست می کردیمدروی هم می چیدیم برای عروسکها خانه می ساختیم بازی دوست داشتنی همه بچه های فامیل همسایه پلیس بازی وگرگی بود در بازی ها اگر طبق قرعه نقش گرگ یادزد به من می افتاد بشدت مخالفت می کردم حالم بد می شد یکبار هم یکی از ماهی های حوص خانه مرده بوددبچه ها گفتند بیایید تشییعش کنیم روی دوتکه شاخه شمشاد گذاشتند دور خانه لااله الا الله گویان بردنش تا اخر باغچه که پدر بزرگم از اطاق امدند بیرون گفتند حالا دیگه برای من مرده کشی راه انداختید ،یکی دیگر از سر گرمیهای من هرروز پیش ازظهر با پدرم می رفتیم بازار برای خرید پدرم گاهی برایم یک سیخ جگر می خرید ومن دوست داشتم وگاهی هم با اون می رفتیم توی مغازه فرنی وشیره می خوردیم هر چند گاهی می رفتیم زینبیه در انجا معازه های اسباب بازی فروشی بود ومن دوست داشتم برای عروسکهام لوازم خانه بخرم مثل اینکه باورشون کرده بودم اینها مال قبل از رفتن به مدرسه است ،
صدیقه اژه ای مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی
[ پنج شنبه 02/1/17 ] [ 9:4 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |