http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com | ||
مشاغل قدیمی مثل یخ فروشی چوب فروشی خارکنی دلاکی تون تابی پرده خونی معرکه گیری اتیغه خری چیت وچلوار فروشی کلوزه پاک کنی کیش بافی رنگ رزی قهوه خونه چی فال گیری رمالی بلال فروشی آش رشته فروشی لبو سیب زمینی فروشی مشاش خروسک فروشی فرفره فروشی نخ ریسی آب حوض کشی رختشویی با دست ژاکت بافی دستی وبا ماشین گلدوزی با دست وماشین خدمتکاری در خانه پرستاری پینه دوزی کلوا بندی زغال وخاکه زغال فروشی لحاف کرسی دوزی ملیله بافیترمه دوزی وسایل سواری قاطر اسب والاغ درشکه بار بری شتر واسب گاری چهار چرخ اتوس با هزینه ده شاهی یک قران وسایل بازی بچه ها ترتری هفت سنگ یک قل دو قل ملاکاغذی هوا کردن گرگی قایم موشک طناب کشی بودساختار محلی کوچه سیبه وهشت دالون وسایل آشپز خونه سماخ بالون کماژ دون سه پایه وسایل جهیزیه یخدون صندوق پونز کوب مخده مجری طاق شال ترمه سرخاب سفیدآب تفریح سر کوچه جمع شدن گپ زدن غیبت دروغ فضولی را در محله اشاعه دادن بچه ها با هم باخاک گل کوچه غوطه ورشدن بد آموزی رفتاری زیر نظر گرفتن همسایه ها وچشم زخم وتخم مرغ سیاه کردن اسفند دود کردن وشبها تو سقا خونه محل شمع نذری روشن کردن بهترین برنامه روضه و سینمارفتن اون روزها از شام ناهار دادن تو روضه ها خبری نبود چای بود وشربت آب یخ تاتر محلی بچه ها دوچرخه سواری توب بازی چادر های گلدار سرخانمها بود دعواهای همسایه ها زن وشوهر مادر شوهر آجان کشی کلانتری رفتن انروزها حمام خزینه داشت عمومی بود شامپو نبود صابون پیچ بود صابون رختشور با چوبک مردم لباساشون را توی تشت کنار حوض میشستند منظورم روزگار چراغ نفتی آن روزها بیماری پوستی سودا جرس سالک کچلی مد روز بودبهداشت زیر صفر مردم از چاه اب میکشیدند ومیخوردند یخچال نبود اکثر این آبها دارای انگل بودند هرسال بچه ها را داروی ضد انگل میدادند بسیاری از بیماریها درمان نداشت داروی گیاهی درمانهای خاله زنکی رواج داشت ابله کوبی توی مدارس ودرخانه از طرف بهداری انجام میشد بسیاری از مادران هنگام تولد نوزاد ادنیا میرفتندتب مالت حسبه سل فراوان بودآنروزها هرفامیلی یک بزرگتر داشت که همه به اون احترام میگذاشتند صبح هنگام مردها با دعا وصدقه خدا حافظی از خونه بیرون میرفتد امیدشان خدا بودچک سفته ربا نبود توی یک شهر گاهی یک صرافی بود وقتی مردم میرفتند مکه یکی دوماه طول میکشید حاجیان نان خشک ماست خوراکی باخو میبردند وقتی کسی از زیارت برمیگشت گوسفند پیش پاش میکشتند براش چاوشی میکردن واسفند عود آتیش میکردند مردم بهر ملا وآخوندی احترامیگذاشتند التماس دعا میگفتندهمسر هر مردی را مادرش اول باید ببیند وبپسندد تشریفات حنا بندان عقد کنان شیرینی خورا بندر تخت برد وآورد قباله طلا مهم بود عروس همیشه باید مطیع سربراه باشه حرف روحرف مادر شوهر نزنه تا پیش خوارسو عزیز باشه بیشتر عروس ودامادهای جوان درخانه پدر داماد زندگیشون را آغاز میکرند ویک اطاق داشتندپسر زایی عزت بود وولیمه داشت قناعت توکار مردم بود وتنوع طلبی مفهوم چندانی نداشت کاسبها مردم سر براهی بودند وحکیم باشی ها اهل ویزیت گران نبدندمعلمان قرآن هم پولی نمیگرفتد گاهی یک هدیهای براشون میبردندگرمافون بود که با چرخش سرسوزن ازش صدای ساز وآواز بلند میشد عده ای از مردم اهل این چیزها بودند عده ای نه .هرکسی در لباس خودش بود واز سرو وضعش شغلش مشخص بود خانواده روحانی تاجر وغیره هر سر وضع خوبی چندتا خدمتکار زن ومرد داشت کم وبیشی از مردم رادیو داشتندموسیقی خبر اذان دعا را از اون می شنیدند خیلی ها رادیو نداشتند از صدای رادیو همسایه که بلند میکرد استفاده میکردنداون روزها قماربازی توکوچه پس کوچه رایج بود وشبها ی جمعه مردم پای رودخونه ودر وازه شیراز ویسکی میخوردن صبح که میشد شیشه های نوشابه مشروب کنارپیاده رو ریخته بود مشروب فروشی امری عادی بود فروش تریاک هم سهمیه ای بود سیگار توتون که وهزاران اگر دختری درخانه میماند از شانزده سال بیشتر داشت میگفتند ترش شده خواهان نادره طلاق منفور ترین چیز بود وننگ برای زن ومرد تا مرد کار وباری نداشت کسی بهش دختر نمیدادبیتر ازدواجها بین آشنا ها انجام میشددختر خاله پسرخاله عمو عمه ودایی راستش انروزها کسی افسردگی نمیگرفت وروانی نمیشد زندگی کر وکر خودش را میکرد شبها اگر عید ومناسبت بود فامیل وآشنا به شب نشینی میرفتند واگر نبود مردها در کنار زن فرزند خود بودند ومردم زود میخوابیدندشبهای زمستان زیر کرسی بعد از یک کار طاقت فرسا شکستن یخهای حوض وظرف شستن ولباس آب کشیدن برف روبی گذر از توی کوچه های گلی تا مچ پاشون توگلو لای کوچه فرومیرفت وشب زیرکرسی می نشستند بخوردن آجیل اناز گردو آبگوشت داغ وترشی لیته بچه ها هم باعروسکهای چوبی پنبه ای بازی میکردند پسرها هم خودشون با جعبه های رنگ وارنگ ماشین و گاری خونه غیره درست میکردند ویکوقت بود که نفت چراغ تمام میشد روبه خاموشی میرفت که مرد خونه میدویدپیت نفت را می آورد تا نفتش کند روزگارعجیبی بود برای مردم امروز جالب ظرفهایی که باش غذا درست میکردن لباسهایی که میپوشیدندقصه هایی که میگفتند از دزد غول جن وپری دیگ بسر وغیره نیمه شب خروس دم طلایی قوقولی قو میکرد صدای کلاغهای سیاه آسمان شهر را پر میکرد وکبوترها دم آفتاب کنار حوض سنگی تو پاشوره حوض سر وصدا میکردند وکنجشکها هم توی باغچه باغ چه سرو صدایی براه می انداختند آنروزها آسمان صاف بود هوای تازه ریه ها را پرمیکرد مردم اخلاق آرامتری داشتند وحالا چقدر همه چیز عوض البته در کشور ما تحولی اساسی بوجود آمده این تحول قسمتی جهانی است ولی حقیقت این که تحول فکری وبنیادی را امام راحل رحمت الله برامت اسلامی ایران بوجود آوردند.بیداری اسلامی ارمغانی گرانبها وکم نظیر است همه ما مدیون امام وشهدائ هستیم انشالله قدر شناس باشیم وهمه با تمام وجود تلاش کنیم تا الگویی شایسته برای ملتهای دیگر گردیم مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی [ چهارشنبه 90/11/12 ] [ 10:42 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |