http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com | ||
در زمان حضرت سلیمان مدتی بود که باران نمی باریدحضرت سلیمان به همراه آدمیان وپریان برای طلب باران به صحرا رفتند.در آنجاحضرت مورچه لنگی را دیدکه بالها یش را روی زمین پهن کرده وسرش رابالا گرفته بودودعا میکردمورچه میگفت ای خدای مهربان ما به آب غذای تو محتا جیم ما را به گناه آدمیان سر زنش مکن وباران برا یمان بفرست ما مورچه ها آفریده های توهستیم حضرت سلیمان دعای مورچه راکه شنید به همراهان خود گفت بر گردید که خدا وند دعای مورچه را اجا بت کرد وهم اکنون با ران رحمتش را نا زل میکند. بار الها ما ملت امتحان داده وشهید داده در شبهای با عظمت قدر همه با هم دعا میکنیم و میگوییم خدایا باران رحمتت را بر ما نازل کن هر چند که مادر بندگیمان قصور داریم ای خدایی که دعای موری را اجابت میکنی آیا ما در پیشگاه تو از آن مور کمتریم بار الها ما از گنا هانمان شر مسا ریم وچشم به محبت بی منتهای تو دا ریم مارا بی نصیب مگذار بار الها با تو عهد میبندیم که درطاعت وعبادت توکوشا با شیم شیدای اصفها نی [ جمعه 88/6/13 ] [ 12:21 صبح ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |