http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com | ||
هست ادب گوهر ذات وجود بی ادبان را زر و زیور چه سود شب وماه دریا پر از موج نور غریبانه گریم من از شوق وشور بیا ای دلاز کوی غم کن سفر مرا سوی دنیای دیگر ببر سحرگاه است وهنگام سرور است دلم سر شار از شوق حضور است میان ظلمت شب گرچه ماه زندانی است در این کویر عطش ذهن آب قربانی است زیان دارد نشستن با شررو ران تباهت می کند از جسم و از جان شفای دردهای ما نماز است وجود خلق لبریزنیاز است دردهجران کشم از شوق وصالت مویم با نسیم سحری غصه ی دل می گویم دریغ ودرد که عمرو زمانه در گذر است میان رنج وبلا بی بهانه در گذر است دارم شب قدر آرزویی یارب هرچند ندارم آبرویی یارب درد هجران کشم از شوق وصالت مویم با نسیم سحری غصه دل می گویم پیش روی توست گر تقدیر تو می کند رام خودش تدبیر تو در نیستان خیالم ثمری خوش دارم یا که شهد وشکری بر سر آتش دارم جهان تنگ است در چشم حسودان حسد دردی است هم بر جسم و برجانک بهار می رسد از راه رفتی در پاییز چه کرده ای به دل ما تو عشق شور انگیز صدیقه اژ ه ای دیوان گلشن سحر مدیر ویلاگ شیدای اصفهانی
[ سه شنبه 96/7/11 ] [ 5:40 صبح ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |