http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com | ||
مادر شهید بهشتی میگفتند هیچگاه به او دروغ نگفتم وبدون وضو به اوشیر ندادم ومادر بزرگم میگفتندهیچگاه فرزندانم را با اسم سبک صدا نزدم وهمیشه محترمانه با آنها حرف میزدم امروز که من به نحوه تربیت پدربزرگ ومادر بزرگم نگاه میکنم . با نگاه تحسین آمیز به آنها مینگرم نا گفته نماند مادر شهید بهشتی ومادر پدر ومادر من از یک ریشه بودند.تربیت شده مکتب تشیع ویک زندگی آرام وشیرین مذهبی داشتند دور از تعصب وخرافات وعوام فریبی ومشکلات....دیگرآنها هم وغمشان مراعات کردن دستورات الهی بود ودر عین ساده زیستی به فکر مردم نیز بودندواین به زندگیشان طراوت می بخشیدبیاد دارم غروبها که میشد اگر چلوخورشتی درست کرده بودیم مادر من در بشقاب چینی میکشیدودر سینی مسی میگذاشت وبرای بچه های یتیم همسایه دیوار به دیوارمان میبردیم ومن همیشه جلوتر از او میرفتم وکوبه در را میزدم تا بیاند وبچه ومادرشان با دیدن ما بسیار خوشحال میشدند مادر بزرگم نیز چنین بود.مادرم برای شب عید بچه های همسایه لباس نو تهیه میکرد احترام به بزرگتر در خانواده ما رسمی مورثی بودوهرگاه میهمانی میرفتیم وبزرگتری از را ه می آمد همه به احترام او بپا میخاستند در چند خانه دور تر از خانه قدیمی ما خانواده پرجمعیت یهودی زندگی میکردندآنها هرگاه مارا میدیدندباخوشحالی جلو می آمدندوسلام احوالپرسی میکردند چیزهایی که از پدرم آموختم ایشان میگفتند همیشه انسان در هر کلامی که میگوید پیش سه کس مسوئل است 1- در برابر خدا 2-دربرابرخلق 3-پیش وجدان خودشومیگفت نه ثروت دنیا تورا خوشحال کند ونه فقرآن تورا غمگین سعی کن در هر فضایی قرار گرفتی تعادل خود را از دست ندهی-او از مال حرام سخت پرهیز میکرد در خانه کمک کار کارهای سخت منزل بود هرروز ظهر که از مسجد بخانه میآمد یک دستمال سبزی خوردن تازه واگر فصل گل سرخ بود میخرید وبخانه می آورد وقتی مادرم از دنیا رفت اوتما م لوازم اطاق وزندگی اورا جمع کرد میگفت مال بچه صغیر است بیاد دارم یکبار تعمیر منزل داشتیم پدرم کارهای سخت راخودش انجام میداد وقتی به او ایراد گرفتیم که شما به کارگرها پول میدهیدیگفت آنها بهر حال در این خانه مهمان من هستند نباید اذیت بشوندبرای انها شربت چای ومیوه میبرد شیدای اصفهانی [ یکشنبه 89/10/19 ] [ 11:21 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |