http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com | ||
نمیدونم تا حالا این کار شده است یا نه تقدیر از پیر زایرن نود سال بیشتر دارد هرسال یکی دوبار از سن بیست سالگی تا کنون به زیارت آقا رفته اومیگوید من هرچی دارم از عنایات امام رئوف است از روزهایی که به سختی میشد سفر کردمیگفت. من کارگر ساده کارخانه بودم دست مزد جزئ داشتم ومخارج زندگی سنگین اما من آنقدر عاشق آقا بودم که با پول اندکی که داشتم راهی سفر میشدم وخداوند کمک میکردمقداری نان خشک ماست وپنیر با خودم بر میداشتم دل را میزدم بدریا اومیگفت اولین فرزندم تازه بدنیا آمده بود همسرم در بستر بود که با اوخدا حافظی کردم اون لحظه بمن نگاه کرد وگفت میخواستی چند روزی صبر کنی. از خانه خارج شدم وقتی به مشهد مقدس رسیدم سراسیمه غسل کردم برای نماز صبح رفتم حرم اما هر کاری کردم مثل همیشه نبودم ناراحت شدم.بیادم آمد نگاه همسرم را گفتم آقا حال همیشکی از من سلب شده است نذر میکنم دفعه بعد با همسر وپسرم بیایم آنوقت دلم شکست ساعتی گریستم زیارت کردم وبه اصفهان برگشتم .فهمیدم امام رئوف برای این که همسرم را در آن حال تنها گذاشته ام ناراضی هستند . .زن نابینای کوری بود که دوره سال گدایی میکرد وسالی یک مرتبه بزیارت آقا میرفت اون پشت پنجره فولاد شب تا صبح دخیل می بست بلکه بینا شود اما اتفاقی نمی افتد سال بعد میگوید من این همه مشهد رفتم شفا پیدا کنم که هیچ این همه هزینه کردم حالا نه پول دارم نه چشم شب خواب میبیند آقا به اوگفتن چشمان تومصلحت نیست فردا کسی همه پولهایت پس می آورد زن از خواب بیدار میشود مضطرب که خوابش را ببرد تعبیر کند صبح زود کسی در خانه را میزند وکیسه پولی را به اومیدهداومیگفت وقتی شمردم به اندازه هزینه سفرهایم بود. اما پیر زایران هم از نظر تعدادسفر ونحوه آمدن آنها خاطرات سفرهایشان باید جالب وشنیدنی باشد مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی
[ جمعه 91/7/7 ] [ 11:42 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |