http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com | ||
گفتگوی محمد حسین ومحمد رضا محمد رضا بیا بریم تو کشوری زندگی کنیم خونه بسازیم که دزد نداره .محمد حسین گفتم که حواست به تفنگت باشه پاشو بریم با طناب جلوی راه دزدها را ببندیم محمد رضا گفتم که بیا سورا هواپیمابشیم بریم جایی که دزد نیست محمد حسین دزدها سیگار میکشن .من توکوچه هرکی سیگار میگشه میگم خاموش کن مگر تو کلت عقل نیست مریض میشی محمدرضا من اصلا میرم پلیس میشم تا آدمهای بد را بگیرم ببرمشون زندان محمدحسین پرسش از بزرگتر چرا ؟کسی دزدی میکنه نمیشه بریم جایی که دزدی نمیشه جواب کسی که دزدی میکند دنبال درس کار وتلاش نرفته هنری نداره جز این که مال مردم را بدزدد محمد رضا خوب همه بابا ها باید کار کنند برای مامانها وبچه هاشون چیز بخرن دزدا خیلی بدن من دوستشون ندارم وقتی بزرگ شدم پلیس شدم بدست دزدا دستبند میزنم محمد حسین این که کاری نداره میریم جایی که دزد نباشه اونجا کجاست بزرگتر خانه خدا محمد رضا اگر بریم اونجا فرشته ها را میبینیم محمد حسین تویک کارتون من چندتا فرشته دیدم بزرگتر آخه اونجا میخواست بگه اونجا هم دزد هست انگشت ودست اون را قطع میکنند که همینجا بچه ها موضوع را عوض کردند وبزرگتر در فکر اوضاع احوال آیا اونکه دزدی میکند گرسنه است نیاز داره پس دزدیهای میلیاردی چی ای وای اگر همین بچه هابزرگ بشن جامعه طوری باشد که دزدیهای کوچک وبزرگ را ببینند
اثر صدیقه اژ ه ای مدیروبلاگ شیدای اصفهانی [ جمعه 91/9/10 ] [ 11:5 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |