http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com | ||
سلام برجگر گوشگان مادر، هستی خانم حضرت زهرا س سلام خدا برشما باد،سلام بر ستونهای استوار ومحکم دین ،سلام برشما باد ،ای پایه های راستی و حقیقت جای شما در قلبهای ماست ،جای شما دردل نسلهای آینده خواهد بود ،ما شکوه وعظمت جاودانه شمارا پاس می داریم وبه آن ایمان قلبی وجانی داریم ،چرا ؟که شما همچون ستارگان پرفروغی هستید ،که بر آسمان نورافشانیمی کنید ،وزمین بخاطر شماوفرزندان شما پای برجاست ،،شما هر یک خورشید فروزانی هستید که دانش ،خرد وحکمت پاکدامنیرا برای جهانیان نمایان ساختید،ای معصومان ،مظلومان عالم در همه اعصار وقرون ای جلوه های حقیقت وراستی سلام برشما هرگز مزارهای ویران شما مانع از تابش فردغ شمانخواهد بود،بلکه مطلومیت محمد وآل محمد را به جهانیان نشان میدهد،دو نمایگی، دشمنان ،پستی ،حقارت غاصبان ،غارتگران و حسودان مقامشمارا نشان می دهد،،ای امامان مظلوم ومعصوم بقیع حرم شمادر قلبهای ماست واشکهای ما چلچراغ ضریح صحن ورواقتان،دشمنان شما ازپسترین موجودات عالم هستند لعنت خدا ورسول امت اسلامی بر آنان بادصدیقه اژه ای مدیر وبلاگ شیدای اصفهانیسال71
[ یکشنبه 02/2/10 ] [ 6:55 صبح ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
هر روز صدای پای رهگذری را می شنوم ، که باسرعت گام برمی دارد ،ودر هرگام خویش همه چیز را باخود می برد ، او از میان فرازو ونشیبها وغمها شادیها عبور می کند ،ومی رود، همچون ستاره حالی ،که دنباله درازی را پشت سرخویش می کشد وقلب بودن را می شکافد ،گاهی شادی ،گاهی اندوه ،گاهی می شوراند ،گاهی ،می سوزاند،گاهی همچون برگ دفتری که آن را ورق بزنیم ،ونقاشیهای گوناگون آم را بنگریمصدیقه اژه ایمدیر وبلاگ شیدای اصفهانی [ یکشنبه 02/2/10 ] [ 6:42 صبح ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
عجب غروب دل انگیز وشور عرفانینوای دلکش قرآن و عشق رحمانیدلم مثال کبوتر به سینه در تپش استبرای ذکر و نماز درفضای روحانیصدیقه اژه ای مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی [ شنبه 02/2/9 ] [ 7:3 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
در سکوت لذتی است که در قیل وقال نیست ،بروایتی سکوت هم زبانحال خودش را دارد ،سکوت غذای روح است ،در سکوت کشف وشهوداست ،سکوت درجاتی دارد ،سکوت در برابرظلمتقبیح شده است ،سکوت در برابر حق طلبی جایز نیست ،سکوت برادر اشک است ،اشک عشق اشک شیداییاشک مهر ورزیاشک اشتیاق .سکوت به آرامش درون رسیدن است ، از قیل وقال زمان خودرا نجات دادن است . سکوت خودش بازبان بی زبانی با روح ما سخن می گوید، سکوت ذوب شدندر جاذبه های عشق الهی است ،از حیرانی وسر گردانی به ساحل امنرسیدن است،از قلقل جهنم عالم دور شدن است ،به فهم واقعی رسیدن است ،زیبایی را باچشم دل دیدن است ،در این عصرانه زیبا با خودت خلوت کن ،باطری وجودت را شارژ کن،همه ما،در روز به چنین لحظه های نابینیازمندیم،
التماس دعاصدیقه اژه ایمدیر وبلاگ شیدای اصفهانی
[ شنبه 02/2/9 ] [ 6:56 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
اگر منابع طبیعی جنگلها مراتع از بین بروند هیچ پرنده ای در آسمان پر،نخواهد، زد هیچ موجود جانداری دوام نخواهد آورد، زندگی انسان با منابع طبیعی عجین شده است،امروزه اینقدر که در تخریب این منابع عظیم همه مشارکت دارتد در احیای آن همگام نیستند، خوی خود خواهی وبهتر بگوییمنا آگاهی کار را به جایی رسانده که طبیعت زیبا به مرگی تدریجی دچار شده است ، انسان غافل هنوز نخواسته به عواقب تلخ آن پی ببردایکاش تاازاین بیشتر دیر نشده قوانین جدی قابل اجرا برای پشگیری از نابودیمنابع طبیعی وضع می کردند ،البته در چند سال اخیر اقداماتی انجام داده اندولی کافی نیست ،فرهنگسازی آموزش از دوران خردسالی موثر خواهد بود،همین امسال در مسافرتی که داشتم در بین راه مواجه شدم با شکستن شاخوبرگ درختان نیمه سوخته در کنار جویباران ، ظروف یکبار مصرف بوداما گفتن ،درد که را دوا بکند ، ارائه راهکار ،پی گیری شاید موثر واقع گردد ،
در وردی به جنگلها ،مراتع گردشگری ها ی طبیعی باید روش درست استفاده وبهرمند شدن از طبیعت رایاد آوری کنند ،چند پیشنهاد : با تولد هر ایرانی یک درخت والدین با همکاری شهرداریبا هر ازدواج زوجهای جوان یک درخت بنام همدلی ،با همکاری شهرداریجشن درختکاری ملی برگزار گرددجایزه برای کسانی که بیشترین درخت و مراقبت از درخترا برعهده گرفته از طریق رسانه معرفی ولوح تقدیردریافت کنند،کسانی که بهرنحوی آسیب بدرختان می زنند جریمه شونددر هر منطقه وشهر درخت سازگار با آن منطقه کاشته شودمراقبت از منابع طبیعی در کتابهای درسی آموزش داده شود(،ایران سبز سرزمین من ،) شعار ملی گردداز هرگونه تعدی به منابع آبی سرزمینمان جلو گیری کنندغارتگران آب ومتابع طبیعی جدا ،مجازات شوند نگاهمان به یک درخت مثل نگاه به یک انسان باشد انسان ودرخت باهم پیوندی در حدنفس کشیدن دم وبازدم دارد ،
قدر داشته های سرزمینمان را بدانیم ،
شکرگذار نعمتهای الهی باشیم، مادرطبیعت را بارفتارهای نسنجیده از خود نیازاریم موفق باشید ،
صدیقه اژه ایمدیر وبلاگ شیدای اصفهانی
[ جمعه 02/2/8 ] [ 11:0 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
باتو سخن گفتم وگریستم و سوختم ،اشک بخشش ،اشک نیایش، اشک شوق،اشک عشق وامید ،اشک نیاز ،باتو سخن گفتم وگریستم ،اشک عبودیتاشک درد ،اشک مودت ،اشک محبت ،اشک محنت ،حقیرانه ،متواضعانهبغض غم در گلودفرو بردم ولب فروبستم ،اما هرچه گام بسوی تو برداشتمخود را در میدان آزمایش دربرابر تو دیدم،بارها وبارها خود را مردود شده یافتم ،و دوباره نقطه سر خط از اول با توپیمانبستم وتو پذیرفتی ، دست مهربانت نوازشم کرد ،با تو سخن گفتم و گریستم وسوختم،آزمون سخت ابراهیم ،درد فراق یعقوبملامت نوح ، مرارت موسی رنج عیسیصبر ایوب . تاریخ آزمون همه پیامبران رادهها بار مرور کردم ،اسماعیل جان را بقربانگاه عشق توسپرد ،چند قدم باآسیه همراه شدم ،عجب بانوی مقتدری ،با حاجرهمراه شدمعجب استقامتی ،کوی صفا ومروه زیر آفتابسوزان رابرای آب حروله کنان طی نمود ،با مادر موسی عجب توکل نابیبسراغ سمیه رفتم ، سلام براوباداز آنان آموختم ، صبر وتحمل ،ایمان وتوکل راباتودسخن گفتم، که منهم ، در مسیر باشموتو در گوشم زمزمه وبر دلم الهام نمودیکه تو تنها صابران ، محسنین صدیقانموحدان. توکل کنندگان را دوست داریبادتوسخن گفتم ، گریستم ، من حقیر کجاآن والامقامان ،نمیدانم گریه امانم ندادکه ندایی بگوش جانم رسید ،که دائم بگو یا( ارحم الراحمین ؛یا اله العاصین،،)ومن گریستم، گریستم دیدم داری نوازشم می کنی ،ومن گفتم ،الهی از تو دلنواز تر کیست ؟محرم راز تر کیست ؟صدیقه اژه ای
این قطعه ادبی رابسیار دوست دارمسال 64 سرودم مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی
[ چهارشنبه 02/2/6 ] [ 10:46 صبح ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
امروز در دفتر کار خیریه مواجه شدم با خادمه افتخاری حضرت بی بی زینب ،به من گفت :شما باور می کنید.چقدر زائران که میان زیارت حاجت روا میشن ، گفتم چرا ؟باور نکنم من خودم از کسانی هستم که این بانوی بزرگوار حاجت مادرم را روا کرده . است بعد از تولد من. مادرم از بلندوکوتاه کردن رسیدگی در می ماند به پیشنهاد خاله ام بزیارت بی بی زینب می روند دعا می کنندخاله ام می گفت : دیدیم بانویی چسبیده به ضریح اشک میریزه بی تابی میکنه علت را ازش پرسیدیم گفت همسرم رفته زن گرفته دیگه نمی خوام توروستا برگردم .خاله ام به او می گوید خواهر من بیمار شده بخوبی نمی توند از نوزادش مراقبت کند ،حاضری کمکش کنی ،اول قبول نمی کنه وقتی مادرمرا می بیند .نظرش عوض میشه البته کاملا موقعیت خانوادگی به او راشرح میدهند .چند ماهی می گذرد حال مادر ونوزاد روبراه خوب می شود ، دریکی از روزها همولایتی هاش را می بینه برای پسرش پیغام میفرسته پسرش با عصبانیتمیادخونه ی ما میگه من آمدم چاقو را توشکم خودم یامادرم بزنم بخاطر اینکه آبروی خانوادگی ما را برده مادرم با محبت وخوش زبانی اوراوآرام می کند وبه او می گوید مادر شما از فرزندمن مراقبت میکند من دارم کلفتی اورامی کنمنگاهی به اطاقش بکن همه چیز نو، هست . باحرف زدن باپسرش راضی می شود در خانه ما بماند . اما بحث ما حاجت دادن بی بی زینب خواهر بزرگوار امام رضا ع دختر باب الحوایج موسی ابن جعفر است ،بی بی زینب از امام زاده های مورد علاقه مردم اصفهان و.در دوران شاهمحل تفریح مردم بود ان روزها مثل امروز فراوانی وتنوع وجود نداشتمردم ناهارشون را برمی داشتند می بردن توحیات بی بی زینب می نشتتدبچه ها هم مشغول بازی می شدند قبل از وردو به صحن وراق د ر ورودی دهها مغازه اسباب فروشی بود،بچه ها دم هر مغازه از سرو کول هم بالا می رفتندراستش هر وقت می گفتندبریم زینبیه من بسیار خوشحال می شدم کیسه سفید پارچه ای برام درست کرده بودند پول توجیبی که پدرم بهم میداد تواون نگهداری می کردم هر روز پای سینی صبحانه یک ده شاهی زرد بودمن با پول توجیبی کشک وقارا می خریدم گاهی عصرها که از مدرسه بر می گشتم بستی می خریدم آنروزها بستی سنتی رایج بودآدامس خروس نشان باطعم نعنا را هم دوست داشتم زینبیه که می رفتیم عروسک می خریدم خانواده عروسکی من شامل پدر مادر وچتدین بچه بود بچه نو زاد هم داشتیمحمامش می کردم براش لباس می دوختم یک مطلب اینکه از کودکی مهارتخانه داری رفتار ونحوه ارتباط با بچه ها والدین را تمرین می کردمبرای عروسکها گاهی غذا درست می کردم یکبار با بچه های فامیل رفتیم کنار مادی چندتا بچه ماهی گرفتیم بردیم خونه شب شد ، سفره کوچک عروسکهاراپهن کردم عروسکها دور سفره منتظر بودن بهشون قول ماهی پلو داده بودمدوتاقاشق از توبشقابم پلوریختم برای عروسکها اما چشمتان روز بد نبیندباور کنید دلم برای اون دوتا بچه ماهی می سوزه گفتم که شبها مرتب برقمی رفت چراع لامپا که نفت سوز بود روشن کردیم ، یکی از بچه ماهی هارا گرفتم چسباندم به شیشه زود بر داشتم گذاشتم توبشقاب عروسکهابچه ماهی دومی را که چسباندم به شیشه که به اصلاح سرخ کنم شیشه لامپا پکید شیشه ها بخش شد ،تازه متوجه شدم چکار اشتباهی کردمصدیقه اژه ای مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی [ سه شنبه 02/2/5 ] [ 11:53 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
به نظر من هرانسانی وقتی خودش را شناخت بایداز همان قدمهای اول حواسش به خودش باشد ..گروه سنی نقش دارد ولی کلی نیست ،زنتیک همدعامل هست ولی کلی نیست ،نمیدانم منطورم را توانستم بیان کنم یا نه ،نمی خواهمویک مطلب فلسفی یا عرفانی راوبگویم. منظور من بیان یک مطلب طبیعی استفهمیدن اینکه هوَشمتدانه از کنار هر چیزی عبوردکنم.بچه بازی ولوس بازی راکنار بگذارم .در بچگی بازی کنم . دوران نوجوانی رابانشاططی کنم .ولی بچه بازی در نیاورم.برای خودم اهمیت قائل باشم . در پی دانایان وخرد ورزان باشم . نیازهای جسم وروحم را خوببشناسم. وقت شناس باشم .بداشته های خود بی توجهنباشم. راستش می خواهم بگویم .ندانم بکار نباشمگوشم رابه شنیدن مطالب بدرد بخور تعلیم بدهم .چشمم را بدیدن خوبی ها عادت بدهم .کرامت نفس داشته باشم .آه مثل اینکه مطالب داردسنگین می شود .مهر مادری اینها را بطور طبیعی به من آموخته استهمیشه نداشتن کسی یا چیزی اگر چه تلخ هست ولیپشت آن حکمتی نهفته است که باعث رشد وبیداری مامی شود .من از چنین افراد هستم .مثل ومانند من کم نیستد،هرکس برای خودش دوست ترین ودلسوز ترین استپس اول با خودت کناربیا با خودت مشورت کن حرفبزن از خودت بپرس .حلال مشکلات خود تو هستیراستش باتجربه چهل ساله ای که دارمچالشهایی هست که هیچکس نمی تواند بتو کمک کندتا از آن رهایی پیدا کنی ،ومن بارها رنج این چالشهارا برخود هموار کرده ام وهیچکس را پیدا نکردم .واین را مدیون مهر مادری میدانم .وقتی خیلی کوچکبودم . از مادرم کمک می خواستم می گفت :دخترم خوبفکر کن.وقت برای فکر کردن .داری ومن گاهی موفقمی شدم واو مرا تشویق می کرد،خدایش بیامرزدامروزه نه تنها برمشکلات سخت بیلری خدا فائق می آیمکه مشکل گشا ومشاور زوجهای جوان مادران وفرزندانمردم شهرم هستم . راستش هر کجا ی عالم باشم وکسیاز من کاری بخواهد در حد توان راهنماییش می کنم .من به این کار عشق می ورزم، خدارا شکر گزارم بهپخاطر این حس زیبا ودوست داشتنیدر دعاهایم از خداوند عمر می طلبم برای همین کاربرای اینکار همیشه وقتم را طوری تنظیم می کنمکه ازخدمت رسانی گره گشایی محروم نگردم ،په نظر من زندگی عشق فقط یاری محرومان استبرخی شاید گمان کنند من حق زندگی شخصی را نادیدهومی گیرم . نه اینطور نیست هیچکدام از اعضای خانوادهاز رسهم زندگی بامن محروم نیست .حقیقت اینکه منمحبوبی دارم معبود همه عالمیان استآه فکر کنم تا همین جا کافی است .بقیه سکوت خموشی برلی من زیباست
یا ارحم الراحمین( ادرکنی یا صاحب زمان )
صدیقه اژه ای مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی
[ سه شنبه 02/2/5 ] [ 5:15 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
سلام ای کوه با من همصداییبرای .....دردهای من دواییز.تو اموختم من درسهاییصلابت درتو دیدم جانفزاییتو ازسنگی دلت گرم ازمحبتتو با هر غربت وغم آشنایینوای . نی . توراسرشار سازدبزن نی زن که تو اهل صفایینترسی کوه تو از بادوطوفانبرایم رهنما و رهگشایی
صدیقه اژه ای مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی
[ سه شنبه 02/2/5 ] [ 4:42 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
کویر تنها ، کویر سوخته، کویر تنها،نه تکه ابری ،پرنده ای هم در آن ندیدمسکوت مطلق ، نسیم آتش ، چه غربتی گسغریب وتنها متتظر شب .رشبش چه زیباستپر ازستاره. وماه تابان ، تو گویی آنجا قصرستاره در انتهایش افق تلاقی به کهکشانهاشب قشنگی است میان شنهاکه ناگها ن شد چه گردو طوفانوابرتیره شروع باران و لحظه ی بعدآب فراوان...وبعد آن بودکویر شادان کویر خندان
صدیقه اژه ای مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی
[ سه شنبه 02/2/5 ] [ 4:25 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |