http://SheidayeEsfahani.ParsiBlog.com | ||
بیا تا آیینه های زنگار گرفته راصیقل بزنیم ،بیا تا الماسهایشکسته ویاقوتهای ترک خورده رابا گرمای نفسهایمانترمیم کنیم ،بیا تا مهربانی وعشق را راوچون باران بهارینثار کنیم، تا شکوفه های نور بردلهاوجانها بشکفدصدیقه اژه ای مدیروبلاگ شیدای اصفهانی [ چهارشنبه 100/4/9 ] [ 11:50 صبح ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
ایدل بیا فانوسی تا ابدیت روشن ساز ودر صداقتی آسمانیو آبی دریا در شعله های ارغوانی پیش از بیش مشتعل باشوجاودانه این آتش جانگداز را در مرز فنا بسمت دار، بقا عبورده، وهمیشه ،همیشه عزیزش بدار بدانکه عشق را وصالی نیست،به جز سوختن وساختن که این خود عالمی عجیب است
صدیقه اژه ای وبلاگ شیدای اصفهانی [ چهارشنبه 100/4/9 ] [ 11:40 صبح ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
دوش خواندم نامه ی صهبای عشقآفرین بر چهره ی زیبای عشقمست از اشعار شیدایی شدمکس مبادا همچو من من شیدای عشقهست، دیوان سر به سر شور و سرورشور مستی ریختی در پای عشقخرم و شادان بمان و دیر، زیای شناور گشته در دریای عشقای تو فخر بانوان با شعر نابخوش دمیدی خوش تواندر نای عشق
سروده وتقدیمی دکتر نو ئینی اصفهانی
استاد دانشگاه اصفهان تقدیر از دیوان صهبای عشق
[ سه شنبه 100/4/8 ] [ 10:35 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
ز، لطف ایزد حی تواناتویی صدیقه آن بانوی دانابیان الکن بود از وصف حالتزبانزد گشته در هرجا مقالتمیان دجمع نسوان سر فرازیز، هرکس ازبلاغت بی نیازیتو در شعر و هنر افسانه هستیبه نیکی رهروی جانانه هستیتوهستی هم مدد کاری توانایقین دستت بگیرد حی دانا
[ سه شنبه 100/4/8 ] [ 10:17 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
ز، لطف ایزد حی تواناتویی صدیقه آن بانوی دانابیان الکن بود از وصف حالتزبانزد گشته در هرجه مقالتمیان دجمع نسوان سر فرازیز، هرکس ازبلاغت بی نیازیتو در شعر و هنر افسانه هستیبه نیکی رهروی جانانه هستیتوهستی هم مدد کاری توانایقین دستت بگیرد حی داناکمک بر بینوایان می کنی توبیاد حق چه احسان میکنی تومن از توصیف اشعارت چگویمز، احسان و ز، کردارت چگویمتو هستی از ادیبان معاصرز، کارت ،کس نش رنجیده خاطربه شعرت درد مردم گفته ای توکه بااشعارخود در سفته ای تومتین و بی ریا و ساده باشیبه طاعت بر سر سجاده باشیچنین گوید ز، توصیفت امینیالهی! خیر از عمرت ببینیشاعر گرانقدر استاد امینی
[ سه شنبه 100/4/8 ] [ 10:17 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
به شیدا، شاعر شهر صفاهانکه اشعارش بودروشنگر جانکلام دلنوازش همچو خورشیدبه جان عاشق من فیض بخشیددراین بزمی ونورانی نیکوستچراغ روشنی اندیشه ی اوستخداوندا به حق شاه مردانبلا از جان پاکش دور گردانورادرشاعری طبعی روان استصداقت از کلام اوعیان استفروغ عشق اگر در سینه دارددلی روشن تر از آینه داردبه (شیدا )شاعر شهر صفاهانتو (پروین ) آفرین ها گفتی از جان
شاعر گرانقدر خانم اطریشی متخلص به (پروین)
[ سه شنبه 100/4/8 ] [ 10:6 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
آنچه ازدیدهی من زیبا بود
همه در انجمن شیدا بود
مهربانی وعطوفت در آن
همزبانی که در آن پیدا بود
از اساتید سخن پردازشکه سخن سنج وسخن آرا بود
نکته سنجیست ،تخلص شیدا
که سراپا سخنش زیبا بود
خاکیا نغمه سرایی بس کن
آنچه گفتی نمی ، از دریا بود
شاعر گرانقدر عبدالحسین خاکسار
[ سه شنبه 100/4/8 ] [ 9:55 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
بزم شیدا تجلی نور است
ازتجلی چووادی طور است
از رباعی غزل قصیده سخن
هرچه خواهی ببزم ماجور است
این انجمن وبزم صفا را عشق استاین مجلس پاک بی ریا را عشق استای اهل ادب به پاس احیای سخناین گردهمایی شما را عشق است
استاد محمد حسین صفوی پور
انجمن شعرو ادب شیدای اصفهانی دهم دیماه سال 86دردفتر انجمن فرهنگی مدد کاری حضرت رقیه خاتون سعصرهای یک شنبه فعالیتهای ادبی فرهنگی خود را با حضوراساتید شعر وادب چهره ماندگار کشوریاستاد هادوی (شهیر اصفهانی)استاد محمدحسین سرور اصفهانیاستاد محمد حسین صفوی پوربه سرپرستی بانو صدیقه اژه ای متخلص به (شیدای اصفهانی )در عرصه شعر وادب فرهنگ جامعه گامهای موثر برداشته استودههاشاعر فعالیتهای خود را با این انجمن آغاز واثار خود را منتشرنموده اند ، ویژگی این انجمن پاسداشت اخلاق هنری وارزشگزاریبه آثار شاعران ،بزرگداشت ورونمایی از آثار اساتید فرهیخته اصفهانوبانوان شاعر می باشداین انجمن ابتدا جنب پارک شهید حسینی وبعد در خیابان فردوسیدردفتر انجمن فرهنگی مدد کاری حصرت رقیه خاتون س تا آواخر سال98برگزار بعلت ویروس منحوس کرونا تعطیل شده استبزم شیدا سروده های شاعران است که برایتان ارسال می گردد
مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی
[ سه شنبه 100/4/8 ] [ 8:22 عصر ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
عشق آمد سینه ام چاک زدآه من صدخیمه برافلاک زدغم مرا می برد تا معراج دردبادوچشم خونفشان روی زردصیقلی ها داد غم جان مرادشنه ها زد زخم پنهان مراکرد ویران هستی ام برباددادلیک رمز عاشقی را یاد دادغم مرا از کودکی در برگرفتمادر خوب مرا از من گرفترخت غم برقامت ما دوختندشعله ها برجان ما افروختندنیش را بانوش در هم بیختندشهد را با زهر غم آمیختندسینه را دادند قسمت رنجهاجان بکاویدند بهر گنجهاسوختم چون شمع بیصبروقراردیده بارانی غم دل آشکاراز دورنگیها دلم را کن جداای خداای خالق ارض وسماهر کجا رفتم گریبانم گرفتبرق شادی راز،چشمانم گرفتگاه سرگردان هم حیران شدماشکباران چشمه جوشان شدمقطره ی روح مرا دریا نموددر دل افسرده ام غوغا نمودزندگی را پیش،من،رسوا نمودمرگ رادرچشم من زیبا نمودغم به شادی شد مبدل اینزمانمابقی راخودتواز شعرم بخوان
صدیقه اژه ای وبلاگ شیدای اصفهانی
[ دوشنبه 100/4/7 ] [ 10:45 صبح ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
ای ناشناسی که که بادلم مانوسی وبر تارهای دلم چنگ میزنی ،وگیسوی اندیشه ام را با رایحه دلپدیر محبت خویش معطر می سازی ،تویی که نغمه های شور انگیز را برتاروپود هستی ام سر میدهی ،آه که چه می گویم ، که تو بامن چه میکنی ، دلم را بسوی خودتفرامیخوانی ،ومرا مجذوب بیقرار می نمایی ،آرامش رااز من می رباییبالهای خیال یلندم را درهم می شکنی ،چون کشتی در طوفان اسیر وآنگاهآتش بجانم در می افکنی ودر میان دستان نیرومند طوفان سکان وعنان جانم را بدست می گیری ،ودر ارمشی متین به ساحل امنم میرسانی ،آنگاه احساس می کنم ،چه معصومانه تولدی دوباره یافته ام ،واینجاست که کودک معصوم روحم زیباترین ترنمها را سر می دهد ،ترنمی که از ژرفای دلم برخواستهآه که چه می گویم ،که بادل من چه ها می کنی ، بگذار بگویم ،ای عزیزصاعقه مودت تو بر هردل که اوفتد،سپند جانش،را به آتش می کشد ،واندیشهودل را به ستایش گوهر جاودانه عشق این ندای آسمانی می گدازد ومی نوازد
صدیقه اژه ای مدیر وبلاگ شیدای اصفهانی [ دوشنبه 100/4/7 ] [ 9:18 صبح ] [ صدیقه اژه ای ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |